
محمد نیک، شاعر پیشکسوت:
اخوان نیما را جاودانه کرد
قبل انقلاب بود. خراسان بزرگ بود و پایتخت. غزل پایتخت در انحصار شهریار بود. ما از استان خراسان یک صادرات ادبی داشتیم. عماد خراسانی از مشهد، از خراسان بزرگ، محور شعر و ادبیات ایران، به پایتخت رفت. شعرش پهلو میزد به شعر استاد شهریار، و کم کم روزنامههای «اطلاعات هفتگی» و «روشنفکر» و رادیووتلویزیون و «گلهای رنگارنگ» و «یک شاخه گل»، همه در انحصار غزلهای عماد خراسانی قرار گرفتند. دیگر، موسیقی ایران، آن زمان ها، در انحصار اکبر گلپایگانی بود، مرد حنجره طلایی آواز ایران، و ایرج؛ و باز ما از خراسان بزرگ یک صادرات داشتیم: استاد محمدرضا شجریان. وقتی که شجریان رفت تهران، خیلی مریدها پیدا کرد. آن مریدها که با این صدا و با این موسیقی اصیل و سنتی آشنا شدند، کمی فاصله گرفتند از گلپا و ایرج. باز، در همان زمان ها، تمام شعر نو در انحصار نیما بود، در تهران. از مشهد، عزیزمان، شادروان مهدی اخوان ثالث، به تهران که رفت، باعث شد سبک نیما نزد همه شناخته بشود. خودش هم پایه گذار سبکی شد. او نیما و سبک خودش را جاودانه کرد.
غلامعباس ساعی، شاعر و منتقد:
به نثرهای اخوان چندان نپرداختهاند
درباره اخوان از منظرها و چشم اندازهای متفاوت صحبت کردهاند. من هم میخواهم چند دقیقهای درباره اخوان صحبت کنم، اما -بر خلاف معمول- نه از شعر اخوان، که از نثر اخوان. اخوان را همه به عنوان شاعری بزرگ میشناسیم، که به حق شاعری بزرگ هم هست، از سلسله جنبانهای ادب و شعر معاصر است. در این تردیدی نیست. اما درباره نثر و پژوهشهای ادبی او آن طور که بایدوشاید حق مطلب ادا نشده است. اخوان، علاوه بر اینکه چند داستان دارد -داستانهای قابل اعتنایی که بعضی از آنها متوجه نوجوانان است- مقالات بسیار ارزشمندی هم دارد، و دو کتاب بسیار مهم. یکی از این کتابها «بدعتها و بدایع نیما یوشیج» است و دیگری «عطا و لقای نیما یوشیج». میدانید که در حوالی سال۱۳۰۰ نیما، با انتشار «افسانه»، تحولی بزرگ در شعر معاصر پدید آورد؛ به نوعی که اگر رودکی را پدر شعر فارسی میشناسیم، نیما را پدر شعر نو میشناسیم. ولی اگر بزرگانی مثل اخوان نبودند و کتابهایی مثل «عطا و لقای نیما یوشیج» و «بدعتها و بدایع نیما یوشیج» نبود، شاید نیما آن گونه که هست به جامعه ادبی معرفی نمیشد و پیشنهاد ارزنده او آن طور که امروز فراگیر شده است، فراگیر نمیشد. بنابراین، اخوان حق بزرگی به گردن ادبیات معاصر دارد با انتشار این دو مجموعه گران سنگ. ازجمله، در کتاب «بدعتها و بدایع نیما یوشیج»، مقالهای دارد این بزرگوار با عنوان «نوعی وزن در شعر فارسی» که من فکر میکنم عزیزانی که در حوزه شعر فعالیت میکنند، شعر مینویسند، شعر میگویند، مخصوصا شعر نیمایی، خواندن این مقاله برایشان -اصطلاحا- از نان شب هم واجبتر است. باید این مقاله را بخوانند؛ هم به شعر نیما، پیشنهاد نیما وقوف پیدا کنند و هم برای ادامه کار خودشان آن ظرافتها و حساسیتهایی را که اخوان دیده در شعر نیما و تصویر کرده و تعبیر کرده بشناسند.
مجید عسکری، رئیس حوزه هنری خراسان رضوی:
بقای نام ایران حاصل کار فردوسیها و اخوان هاست
ما در مکانی هستیم که آرامگاه فردوسی بزرگوار است؛ کسی که اگر «شاهنامه» او نبود، شاید جغرافیایی فرهنگی به نام ایران، ملیتی به نام ایران، فرهنگی به نام ایران به سختی میبود؛ و در ادامه او، بزرگانی همچون اخوانها هم، اگر نبودند، شاید زبان فارسی -که بزرگترین مفهوم ما ایرانی هاست- نبود. ما در دورهای هستیم که با همه تلاشهایی که در سطح جهانی دارد اتفاق میافتد تا دوباره این مفهوم زمین بخورد، به لطف خداوند، در چند ماه اخیر، با هم بستگی، با دور هم جمع شدن ملت ایران، دوباره این آمال و آرزوها شکست خورد. ما، از همه طیفها و رنگ ها، حول مفهوم «ایران»، حول مفهوم «ملیت»، حول مفهوم «وطن دوستی» جمع شدیم. اما آن نکتهای که خیلی مهم است و امروز به نظرم باید به آن دقت بکنیم، این است که اگر امروز از ایران نام میبریم، این حاصل آثار هنرمندانی، چون فردوسی و حافظ و سعدی و، در دوره معاصر، اخوان و دیگرشاعران و ادیبان بزرگ است و این نشان میدهد ارزش کار هنرمندان عزیزی که در این جمع هستند، چقدر زیاد است. شاید صد سال دیگر دوباره جمعی دیگر، در همین مکان یا مکانهای دیگری، بنشینند و بگویند فلان شعر، فلان اثر، فلان رمان، فلان فیلم باعث شد که در یک مقطع تاریخی چالشهای ایران اسلامی حل شود.